لرزبان

لرزبان ؛ فرهنگ مردم لر ؛ موسیقی لری

لرزبان

لرزبان ؛ فرهنگ مردم لر ؛ موسیقی لری

 قبل از هر چیز به این نکته اشاره کنم که جایگاه شعر چه بصورت  تک بیتها و چه به صورت قالب های دیگر شعری ستاره ی سهیلی است در دامان آسمان ادبیات لری.
اشعاری که نُقل باده ی بزم ها و نقل پهلوانی ها و حماسه های دلیر مردان ،در رزم ها و مایه ی مبالات و جوهر بزرگ داشت آنها در مرثیه هاست. شعر لری بدون هیچ تردیدی جوششی است و نه کوششی؛موسیقی اش نیز همین طور.آواز کبک دری ،بانگ آبشار،لر لر گوسفندان،جرنگ جرنگ درای،شیهه ی مادیون،چک چک آبها ،وزش باد ها ،همه و همه و در یک کلمه طبیعت، شعر و  موسیقی لر را دلنوازتر از نغمه های داوودی کرده است.عشق لر زاییده ی طبیعت است و سیراب از چشمه سارهای طبیعت؛پس زلال است و صافی ،هم بوی با بابونه های  پشت بام های گلی شان و سر سبز چون دشت «شین بار» مرد لر چون دنا سر با آسمان  می سایدو در عشق نیاز به نردبان مادیات ندارد و دلبرانشان جز صداقت کابینی ندارند. این جاست که عشق از عشقه گرفته نشده است تا بخشکاند ،عشق لر می رویاند و شعر لری آبی است که به همراه آفتاب صداقت فتوسنتزعشق را به انجام میرساند.
عشق لر خدایی است ،عرفان است شهود است؛ اما در شعر لری بیشتر سخن از صورت است تا صورت نگار و این نه بدان معناست که از صورت نگار غافلند که اینان همه چیز را جلوه ی او می دانند و به ثنای او پرداخته اند.
قربون خدای برم که آفریدت       مرحبا و مادری که پروریدت
جواب این ابهام را من از زبان«مولانا» می گویم که:
عاشقی گر زین سر و گر زآن سر است         عاقبت مارا بدان سر رهبر است
پس این مجاز که نردبان حقیقت است باید پای سپر شود تا بدو منتهی شود و گرنه بی نردبان بر بام معرفت نتوان شد.
محور عشق لر یار است و تفنگ و نقطه ی مرکزش طبیعت؛اما مادر را ،وطن را،هم نوع راهم در شعرش فراموش نمی کند .
از دیدگاه نقد زیبایی شناسی آنچه شعر لری را زیبا می کند طبعیت است.که عناصر آن را تشکیل می دهد.
ناله ی تفنگ آهنگ شعر لری است ؛ کوه «تاراز» و «دنا»قالب آن و یار و دلدار قافیه ی آن. شعر لری باطبیعت میماند و بی آن نیست می شود.تصاویر طبیعی نمایان ترین عناصر این اشعار هستند.
 جانمازم شَونَمِ مُهرم انارِِِه           ذکر مُ عشق گل قبلم بهارِه
[سجاده ی من شبنم است و مهرم انار،ذکر و سخن من یاد یار است و قبله ی من بهار خرّم]
شاعر لر با ابر بهار میگریدو با کبک درّ می خواند. سبزه ی لب جوی «چویل» سر چشمه است.«شو مه ،فصل بهار،عهد جوونی» مدینه ی فاضله ی شاعر لر است.ملجأ آن «وارگه » یار است وارگهی که در ایل کنون شاعر عاشق بر سر آن آه میکشد و از فراق یار می گرید. وارگهی که در همسایگی خداست ؛در کنار چشمه سار.

ایل گل بارِِ کردنِ دل هم وَ باره      وُرگِمون هَمسای خدا پای چشمه ساره
[ایل یار من کوچ کرده است و دل گرفتارم هم هوای کوچ در سر دارد جای فرد آمدن یار در همسایگی خدا و در کنار چشمه است]
چویل جاودانه عنصرخوشبوی شعر لری است مشبه به گیسوی دلدار «تیه کال» است.«برنو بلند» نماد سرو های سهی قد ایل است و تفنگ عثمانی استعاره ی مصرحه ایست از دلربای بی مانندو گه گاهی چشمان سیاه محبوب که با مژگان ناوک انداز خود دل بیدلان را نشانه می رود.

پَلَلِت بور بلند ای رنگ و او رنگ       تییَلِت چون عثمانی بام ایکنن جنگ

[گیسوانت بور و بلند و رنگارنگ است و چشمانت  همچون تفنگ عثمانی بامن سر جنگ دارند. 

سعدی می فرماید:
ما را سر باغ و بوستان نیست        هر جا که تویی تفرج آن جاست

 
اما تعبیر صمیمانه ی شاعر لر را از با یار بودن بشنویم که:


چه خش من لای چویل یارت وبات بو       سر چشمه دراز وابی چویل زیر پات بو


برگردان: چه خوشایند است که درکنار چشمه سار بر سبز های چویل دراز بکشی و یار در کنار تو آرمیده باشد. 
 
چه خش مال بار ونه یارت وبات بو      اسب سه زین مخملی و زیر پات بو


برگردان.چه زیبا و خوشایند است که ایل کوچ کند ،یار همراهت باشد و بر اسب سیاهی که زین مخملی دارد سوار باشی.


چه خش یار داشته بی عاقل فهمیده      سر شو تیش بشینی تا دم سپیده


برگردان:چه زیبا و خوشایند است که یاری عاقل و فهمیده داشته باشی  و از ابتدای شب تا سپیده دم در کنار او بنشینی و سخن بگویی.


 شاعر عاشق می خواهد همیشه با یار باشد و بی او نتواند به سر کند:


تو گلی م بلبلم دورت ایکنم پیت      ار یه روز نبینمت خم ایکشم سیت


برگردان: تو چون گلی و من مانند بلبلم که عاشقانه گرد تو می گردم. اگر یک روز تو را نبینم خودم را خواهم کشت.


اگر یار باشد خوراک هم نمی خواهد:


پل سرخ  کهنه سفید چارقد لاکی        تو بیو تیم بنشین نیخم خوراکی


برگردان : با گیسوان قرمز و روسری سفید و چارقد لاکی رنگ در کنارم بنشین دیگر به هیچ چیز حتی خوراک و غذا هم نیاز ی ندارم .


از خود گذشتگی عاشق در اشعار لری بسیار نمایان است آنجا که می گوید:

چی بالن یه بال بزن بیو سر لونت        جون م  و عمر م بیا سر جونت

یاد آور شعر نظامی از زبان مجنون در عشق به لیلی است که:

از عمر من آنچه هست برجای                  بستان و به عمر لیلی افزای

یا آنجا که می گوید:

تیلم جای تیلت خم کور بگردم      قربون قد وبالات دورت بگردم

برگردان: چشمانم را به جای چشمهایت در حدقه ات می نشانم  و خودم با کوری زندگی مکنم.

دیدگان خود را نثار معشوق می کند و خود تاریک چشم ولی روشن دل به عشق خود ادامه می دهد.

اما مهمترین ویژگی شعر لری را می توان پیوند عشق و حماسه دانست همان مشخصه ی که وجود آن باعث زیبایی دو چندان داستان زال و رودابه در شاهنامه ی فردوسی است.

در شعر لری همیشه برنو بلند و پنج تیر پرون می نالند و اسب و مادیون می تازند.به این شعر دقت بفرمایید:

 تفنگ دردت به جونم            تفنگ بی تو نمونم 

  تفنگ تا تونه دارم غم ندارم ای برارم        رقیق روز روشن شو تارم

شاعر درد تفنگ را به جان می خرد و نمی خواهد بدون آن زنده باشد تفنگ برادر وفادر و رفیق شفیق شب های تار اوست.

در شعر لری عاشق همه چیز را فدای معشوق می کند به جز تفنگ و اینجاست که عشق مغلوب حماسه         می شود.

هر چی دارم قربونت غیر تفنگم       یه امشو مهمونتم سحر وجنگم

 چشم یار تفنگ است گیسوی او کمند است و تصنیف تیه کال برنو اوج این پیوند است. در اشعار لری هر جا سخن از یار است اسب و تفنگ هم به کار است.

چه خش اسب کهر دولول ته پر       بزنی کوک و تهی ری خدمت گل

برگردان: چه خوشایند است که با تفنگ دولول  و اسب کهر به شکار کبک و تیهو بپردازی و بعد بخدمت یار بروی.

وردارم پنج تیر پرون برم ومازه بزنم          کوک من بال سی یار تازه

برگردان: تفگ پنج تیرم را بردارم و بر فراز تپه ها بروم  و کبک در حال پرواز را برای محبوب  تازه وصال شکار کنم.

برای عاشق و حماسه ساز لر بسی خوشایند است اگر ابزاز جنگش را معشوقه به دستش دهد که از دید روانشناسی قابل توجه است.

گل بیا زنارمه شال و قطارم        مردن بند تشی ننگه وبارم

برگردان: مردن در بستر و کنار آتش بر ای من ننگ آور است ای یار تفنگ و قطار فشنگ من را برایم بیاور.

بیو من ایلمون با زین و اسبم      بده برنو طلام ای در ودسم

برگردان: ای دختر به ایل بیا واسب زین کرده ی مرا با خود بیاور و برنوی طلاییم را تو به دستم بده

نقش حماسه در فرهنگ لر تا جایی است که داماد لر برای رو نمایی عروس به او خنجر مرصع هدیه می دهد.

من دس آقا دوماد خنجر دونه نشون       دادشه دس عروس گو بگرش سی ری گشون

در دست داماد خنجری دانه نشان است آن را به عروس می دهد و می گوید این را برای رونمایی بپذیر.

همچنین نقش کل در اشعار حماسی لری  نیز از این منظر قابل توجه است. مرد از زن می خواهد در           هنگامه ی رزم کل بزند و این کل مارشی است که جنگجوی لر را به هیجان می آورد چنانکه از زبان خان بختیاری  شیر علی مردان خطاب به همسرش آمده که:

 بی عروس تو کل بزن تا م کنم جنگ                    شمشیرم و گل زنم سی ایل چار لنگ

یا جای دیگری در تصنیف کر بختیاری آمده که :

قطارانه پر بکن بنشین بر سنگ         سه تا کل با یک بزن گوتم بکن بنگ

برگردان :قطار تفنگت را از فشنگ پر کن  و در کنار یک سنگ پناه بگیر و با کل زدن برادرت را خبردار کن.

حماسه ساز لر عاشق کل است تا جایی که در هنگام مرگ این کل خوابش را آرام می سازد.

دودری بشکن بیو و سرمزارم       کل بزن سرو بخون واکن قطارم

برگردان: ای دختر روانه شو و برسر مزارم بیا  کل بزن  و سرود بخوان و شال و قطارم را باز کن

یل شعر لری کر بی دا است یعنی پسری که مادری ندارد تا در سوگ او بنالد  به همین سبب هم نگرانی ندارد و شجاعتش دو چندان می شود.

کر بی دا ایخوم برنو سر شون          نبینه دشمنون پشتش به میدون

 پسر بی مادر  و شجاعی می خواهم که تفنگ برنو بر شانه هایش حمایل باشد و دشمن نتواند عقب نشینی او را ببیند.

اشعار حماسی لری بسیار زیاد  و قابل توجه هستند البته خلاف حماسه های ملی که معمولا عنصر تخیل  و وجود قدرت های ماورایی  و شکل داستانی  مهمترین ویژگی آنهاست  اشعارحماسی لری  واقعیت دارند  و عنصر تخیل در آنها کمتر دیده می شود. در لرستان" ترانه دایه دایه وقت جنگ" ،" تفنگ دردت به جونم" در اشعار بختیاری ترانه ی "جنگ جنگه  ترک جنگ سی م ننگه" اشعار مربوط به دلاوری های شیر علی مردان خان بختیاری و دیگر دلاوران بختیاری مانند "صیدال" همچنین تصنیف "مر جنگ مر جنگه خدا دونه جنگ تفنگه" و در اشعار حماسی بویر احمد می توان به اشعار  مربوط به دلاوری های کی لهراسب  و میر غلام می توان اشاره کرد . سعی می کنم در آینده چند نمونه را جهت آشنایی عزیزان در این وبلاگ بیاورم.

 منبع مطلب : http://enaiat.blogfa.com

نویسنده :  عنایت اله محمودی

نظرات  (۱)

ba salam.kare ghashangi bood.ama be nazar miaayad ke shaerane shahre khodetan ke jaygahe mohemi dar sheare jonoob darand az ghalam oftadeand.hife az majid negintaji ke zaheran az rostam hastand yadi nakonid.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی