لرزبان

لرزبان ؛ فرهنگ مردم لر ؛ موسیقی لری

لرزبان

لرزبان ؛ فرهنگ مردم لر ؛ موسیقی لری

آنگاه که زبان شناسان به این مهم پی بردند که در صد بالایی از زبانهای بشری در راستای دهکده ی جهانی شدن به فراموشی سپرده می شوند تمام همّ و غمشان این بود که سایه ی شوم مرگ را از سر این زبان ها دور نگه دارند این دغدغه ها هم چنان ادامه داشت تا اینکه در سال 1999 کشور بنگلادش پیشنهادی مبنی بر نامگذاری روز 21 فوریه (2اسفند) را به نام روز جهانی زبان مادری به سازمان ملل و یونسکو ارائه داد که مورد پذیرش واقع شد و این نام در گاهنامه ها نیز به ثبت رسید .

زبان بلندترین پرچمی است که بر تارک فرهنگ هرملتی استوار نشسته است و نماد هویّت هر تباری است که به گوهری بودن اصالت  خود باور داشته باشد . مادام که زبانی حیات دارد خداوندگارانش نیز زنده اند و آنگاه که زبانی از از تکلّم باز ماند باید برای آن هویّت و صاحب آن نیز الحمدی خواند و به قول خانم سیلویا تانزد وارنر، شاعر و داستان نویس  انگلیسی ملتی که ققنوس خود را آتش میزند خود را می سوزاند. و این قنقنوس چیزی نیست مگر  فرهنگ و هویّت که بارزترین جلوه ی آن زبان است .نادیدن هویت یعنی نابودی خود. تلاش برای یافتن هویت جدید ، با کلاس شدن ، رها شدن از چنگال  وا ژه هایی چون دهاتی و پشت کوهی و لر و ترک و هزار زهر مار دیگر باعث شده اند که ما نیز ققنوسمان را آتش بزنیم و خود نیز بسوزیم. چه قدر درد آور است که انسان خود را دیگری جا بزند ، خود را فرزند پدر و تبارش ببیند اما نشان ندهد  و با هم زبا نانش هم به زبان خود سخن نگوید ... ادامه مطلب ... تا آبرویش حفظ شود! البته مسلم است آنجا که موقعیّت اقتضا می کند  و برای احترام به دیگران و انتقال پیام لازم است به زبان دیگری غیر از زبان مادر ی سخن گفته شود باید به زبان معیار سخن گفته شود ولی  روی سخن ما با کسانی است که حتی از بر زبان آوردن واژه ای لری به وسیله ی فرزندانشان عرق شرم بر چهره شان می نشیند. نباید برای یافتن هویت جدید و انتقال به فرهنگ هایی که تناسبی با ما ندارند کهن ترین و استوار ترین ریشه ها را بگسلیم. کارکرد مهم زبان انتقال پیام و ایجاد حس همدلی است و زبانی می تواند این کار کرد را به خوبی ایفا کند که از همان آغاز با عشق آموخته شود و همزمان با کودک  متولد شود و و به جهان سلام گوید . زبانی که با کودک ،دو قلوی همگن باشد یعنی زبان مادری و زبان مادری ما( نه گویش و نه لهجه ) زبان لری است .پرچم ما و هوییت هر آنکس که شناسه ی او لر است چیزی جز زبان او که جلوه گاه فرهنگ و هنر و اندیشه  اوست نیست ما به نام این زبان زنده ایم  و بی آن    بی ریشه ایم  و می دانیم که در فرهنگ ما لرها بی ریشه بودن چه کنایه ی زننده ای است. پس نباید به بهانه های واهی به آن دامن بزنیم بلکه بکوشیم تا از گسستن تار های نازک شده ی زبانمان جلو گیری کنیم. همه می دانیم که حرمت امام زاده به متولّی آن است .زبان ما اگر جایگاه خود را از دست داده است از دست که نالیم که از ماست که بر ماست .ما بر شاخه نشسته ایم بن آن را میبریم و طبیعتاً نتیجه فرو افتادن خودمان است . آموختن زبان شیرین فارسی یا حتّی زبانهای غیر فارسی علاوه بر این که عیب نیست بسیار هم زیبا است و باعث پیشرفت  فرد خواهد شد و آرزوی بنده است که زبان های بیشتری را بدانم اما برای رسیدن به این پیشرفت ها نیازی به نابودی زبان مادری نیست بلکه برعکس این زبانها کمک زیادی در رسیدن به هدف  می نمایند بسیاری از واژگان متون کهن ادبی هنوز در زبان لری زنده اند و یقینا اگر یک استاد ادبیات به این زبان آشنا باشد در تفهیم مطالب به دانشجویانش موفقتر است . زبان لری قابلیت آن را دارد که در دانشگاه های ما یک رشته را به نام زبان و ادبیات لری به خود اختصاص دهد تا اشعار و نوشته های  پراکنده ی این تبار را منسجم تر کند و به  جهان عرضه کند . زبان ما این قابلیت را دارد که جایگزین مناسبی برای بعضی واژگان بیگانه باشد و در این راه به فرهنگستان کمک کند. بسیار از بزرگان ادبیات این مملکت  از فرزندان تبار لر و لرستان بوده اند . ما زرینکوب ها ، شهیدی ها و امین پور ها داشته ایم و داریم  باید از این قابلیت ها و ظرفیت ها استفاده کرد ما طبق اصل پانزده قانون اساسی کشور می توانیم در کنار زبان شیرین فارسی  ادبیات، هنر و فرهنگ خود را جهت غنی تر آن تدریس کنیم . بییاید از مرگ زود هنگام زبانها جلو گیری کنیم تا روزی را نبینیم که لازم باشد زار زار بر مرگ آن بگرییم البته اگر تعلق خاطری به آن داشته باشیم.

بیاد میاورم  بخشی ازشعر زیبای عبید رجب آن شاعر تاجیکی را  در مورد زبان فارسی که زبان حال همه ی آنهاست که زبان خود را دوست دارند و مرگ آن را باور ندارند:

گوید عدوی من  هر دم به روی من

کاین شیوه ی دری تو چون دود می رود

نابود میشود

باور نمی کنم

باور نمی کنم

باور نمی کنم

لفظی که اعتقاد من است و مرا وجود

لفظی که پیش هر سخنم آورد سجود

چون خاک کشورم

چون ذوق کودکی

چون بیت رودکی

چون ذره های نور بصر می پرستمش

چون شعله های نرم سحر می پرستمش

من زنده و زدیده ی من

چون دود می رود؟

نابود میشود؟

باور نمی کنم

سرسان مشو عدو

کاین عشق پاک در دل دل پرور جهان

ماند همی جوان

تا هست عالمی

تا هست آدمی

به امید اینکه زبان  شیرین فارسی و لری و تمام زبان های ایرانی که زاده ی مادر ایرانند  هماره جوان بمانند تا آنگاه که عالمی و آدمی باشد.

 منبع مطلب : http://enaiat.blogfa.com
 

نظرات  (۱)

مطالبتون عالی وآموزنده برد ممنونم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی